سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فضیلتها چهارگونه اند : یکی از آنها حکمت است که قوامش اندیشه است . [امام علی علیه السلام]
آتش سرد
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» 6

تهرانیه به پسرش میگه: پسرم هیچ می دونی ناپلئون وقتی به سن تو بود، شاگرد اول کلاسش بود؟... پسر به پدر جواب داد: پدر جان هیچ می دونی که ناپلئون وقتی به سن تو بود، امپراتور بود؟

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » saeed mirabdollah ( شنبه 87/1/17 :: ساعت 10:48 عصر )
»» 5

یَک روز بر خانه نَشَسته بودم داشتم تخمه نَ میخوردم یَک دف دیدم تیلفنم زنگ زد . گفتم ها کیسته ؟ گفت : ها . .. اییییی..... مدیرسایت یاهو بیدم ... گفتم : ها چطوری ... خوبی ؟ در سلامتی کامل به سر میبری ها ووووووو ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ گفت : ها . این یاهو مَسینجیر 8 قدیمی شده . اگه میشه 9 رو زودتر طراحی کن . گفتم : ها باشه .... بعد رفتم پشت کامپیوتر طراحی کردم و از ویلایت خودمان با بلوتوث فرستادمش آمریکا برای بیل گیتس و اون هم فروختش به شرکت یاهو

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » saeed mirabdollah ( شنبه 87/1/17 :: ساعت 10:47 عصر )
»» 4

نیروی انتظامی گفت: در سال 85 ده درصد کاهش تلفات جاده ای داشته ایم تا سال 87 تلفات جاده ای به صفر خواهد رسید و ان شااله تا سال 89 در جاده ها زاد و ولد هم خواهیم داشت

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » saeed mirabdollah ( شنبه 87/1/17 :: ساعت 10:46 عصر )
»» 4

نیروی انتظامی گفت: در سال 85 ده درصد کاهش تلفات جاده ای داشته ایم تا سال 87 تلفات جاده ای به صفر خواهد رسید و ان شااله تا سال 89 در جاده ها زاد و ولد هم خواهیم داشت

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » saeed mirabdollah ( شنبه 87/1/17 :: ساعت 10:46 عصر )
»» 3

غضنفر رو برای اولین بار می برند توی هلی کوپتر ، توی آسمان از سمت چپی اش می پرسه : شما گرمتونه ؟ طرف می گه : نه. از سمت راستی اش می پرسه شما گرمتونه ؟ اون یکی هم می گه نه. بعد غضنفر بلند می گه : آقای خلبان هیچ کس گرمش نیست. اون پنکه سقفی رو خاموشش کن (پره های هلی کوپتر!)

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » saeed mirabdollah ( شنبه 87/1/17 :: ساعت 9:52 عصر )
»» 2

مردی که در و پنجره می ساخت رفته بود خواستگاری، پدر عروس پرسید : آقا داماد چه کاره اند؟ داماد خواست کلاس بذاره گفت : من ویندوز نصب می کنم!!!

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » saeed mirabdollah ( شنبه 87/1/17 :: ساعت 9:51 عصر )
»» 1


ماجرای طنز


روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند . اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد:

گیرنده : همسر عزیزم

موضوع : من رسیدم

میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی . راستش انها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا می اد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته . من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم . همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا میبینمت . امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه . وای چه قدر اینجا گرمه  !!



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » saeed mirabdollah ( شنبه 87/1/17 :: ساعت 9:50 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

ضربالمثل
2
1
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 11
>> بازدید دیروز: 1
>> مجموع بازدیدها: 8474
» درباره من

آتش سرد

» آرشیو مطالب
امام خمینی
علمی
لطیفه
حضرت علی
پروانه

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
سجاد

» صفحات اختصاصی

» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب